English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
breach U خطای رد یک توافق
breached U خطای رد یک توافق
breaches U خطای رد یک توافق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
We have agreed in princeple . U درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
enewal of contract by tacit agreement U تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
fault U خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faults U خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faulted U خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
charging U خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
horizontal error U خطای بر دو سمت خطای افقی
errors U خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
error U خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
magnetic deviation U میزان خطای قرائت عقربه مغناطیسی خطای عقربه
concert U توافق
settlement U توافق
analogy U توافق
analogies U توافق
adaptations U توافق
adaptation U توافق
to come to an understanding U توافق
agreement U توافق
maladapted U بی توافق
coincidences U توافق
concurrence U توافق
accords U توافق
accorded U توافق
accord U توافق
keeping U توافق
bands U توافق
settlements U توافق
concerts U توافق
rapport U توافق
consistency U توافق
coincidence U توافق
conciliation U توافق
agreements U توافق
accommodation U توافق
accommodations U توافق
concent U توافق
concord U توافق
band U توافق
commensurability U توافق
consent U توافق
commensurableness U توافق
consented U توافق
consents U توافق
consenting U توافق
consistence U توافق سازگاری
inadaptable U توافق ندادنی
outline agreement U توافق اولیه
consensus U توافق عام
conformation U سازش توافق
synesis U توافق معانی
inconsonantly U باعدم توافق
adaptable U قابل توافق
maladjusted U بی توافق دژسازگار
deals U توافق تجاری
disparity U عدم توافق
inharmoniousness U عدم توافق
deal U توافق تجاری
speaking with prosecutor U توافق باشاکی
conformable U قابل توافق
adhesion U همبستگی توافق
adaptation U توافق سازش
adaptability U توافق سازگاری
disparities U عدم توافق
maladjustments U عدم توافق
maladjustment U عدم توافق
conconancy U توافق صدا
maladaptation U عدم توافق
adaptations U توافق سازش
give-and-take U آماده به توافق
adaptableness U قابلیت توافق
consistency U توافق سازگاری
concordat U توافق دوستانه
reciprocal agreement U توافق دو جانبه
compromiser U توافق کار
understanding U توافق تظر
understandings U توافق تظر
mutual agreement U توافق طرفین
frame agreement U توافق اولیه
dissidence U عدم توافق
disconformity U عدم توافق
his painting lacked repose U نقاشی وی توافق
discordance U عدم توافق
modus vivendi U توافق موقت
unilateral agreement U توافق یک جانبه
harmonometer U توافق سنج
agreement coefficient U ضریب توافق
reach an agreement U به توافق رسیدن
agreement of arguments U توافق نشانوندها
adaptiveness U قوه توافق
accompt U سازگاری توافق
accordance U وفق توافق
disagreements U عدم توافق
disagreement U عدم توافق
skeleton agreement U توافق اولیه
collective agreement U توافق جمعی
consonance U توافق صدا
arbitration agreement U توافق بر حکمیت
master agreement U توافق اولیه
correspondence principle U اصل توافق
basic agreement U توافق اولیه
plea agreement U توافق مدافعه
adaption U توافق سازش
agreements U معاهده و مقاطعهء توافق
conventionalization U توافق با ایین و رسوم
agreement U معاهده و مقاطعهء توافق
plea bargain U توافق مدافعه [حقوق]
approve U توافق در مورد چیزی
approves U توافق در مورد چیزی
approving U توافق در مورد چیزی
odds U عدم توافق مغایرت
come to an agreement U توافق حاصل کردن
discordantly U از روی عدم توافق
adaptability U قابلیت توافق و سازش
master agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
frame agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
abidance U رفتار برطبق توافق
basic agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
settlement U حل و فصل توافق بنگاه
inconsonance U عدم توافق ناهماهنگی
compromising U توافق مصالحه کردن
compromises U توافق مصالحه کردن
compromise U توافق مصالحه کردن
skeleton agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
outline agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
meet someone half-way <idiom> U به توافق رسیدن با کسی
consensus U توافق ورضایت عمومی
variance U مغایرت عدم توافق
settlements U حل و فصل توافق بنگاه
collusion U توافق میان فروشندگان یک کالا
contract note U سند مقاطعه توافق نامه
acclimatation U توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatization U توافق بااب و هوای یک محیط
adequateness U توافق داشتن متفق بودن
discommend U با عدم توافق چیزی گفتن
undertaken U توافق برای انجام کاری
undertake U توافق برای انجام کاری
inadaptable U غیر قابل توافق ناسازگار
inadaptability U عدم قابلیت توافق ناسازگاری
adhering U توافق داشتن متفق بودن
adhere U توافق داشتن متفق بودن
approval U توافق برای استفاده از چیزی
adhered U توافق داشتن متفق بودن
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
out of court settlement U توافق بدون محکمه [حقوق]
agreement on partial payments U توافق در پرداخت های قسطی
break U خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
breaks U خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
to settle out of court U به توافق رسیدن خارج از دادگاه
undertakes U توافق برای انجام کاری
adheres U توافق داشتن متفق بودن
pre U آنچه قبلا توافق شده است
argument U بحث در باره چیزی بدون توافق
pre- U آنچه قبلا توافق شده است
arguments U بحث در باره چیزی بدون توافق
to come to an agreement U یکدل شدن توافق حاصل کردن
agreed value policy U بیمه نامه با ارزش توافق شده
private treaty U معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
unless otherwise agreement U مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
plea deal [between Prosecution and Defense] U توافق مدافعه [بین دادستان و وکیل دفاع]
presentation layer U کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
nods U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
nodding U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
deal U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
deals U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
nodded U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
nod U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
fashionableness U توافق بارسم وایین معمول مطابقت باسبک روز
foot fault U خطای پا
cumulative error U خطای کل
concerted action U عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
packs U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
service U توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
serviced U توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
pack U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packages U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packaged U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
truncation error U خطای برش
hand out U خطای سرویس
undetected error U خطای نایافته
truncation error U خطای برشی
foot fault U خطای پا درسرویس
tolerance limit U خطای مجاز
transient error U خطای گذرا
transit error U خطای عبور
fatal error U خطای جدی
frequency error U خطای فرکانس
transmission error U خطای مخابره
fractional error U خطای نسبی
twentyfour second violation U خطای 42 ثانیه
fatal error U خطای مهلک
determinate error U خطای معین
cumulative error U خطای جمعی
continuous error U خطای متوالی
continuous error U خطای پیوسته
instrumental error U خطای دستگاه
constant error U خطای ثابت
dimensional error U خطای اندازه
experimental error U خطای ازمایشی
variable error U خطای متغیر
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com